English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1132 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i did it only for your sake U برای خاطر شما این کار راکردم و بس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
for his sake U برای خاطر او
for mercy sake U برای خاطر خدا
for pity's sake U برای خاطر خدا
for nothing U برای خاطر هیچ
for god's sake U برای خاطر خدا
inorder to U به خاطر اینکه برای
in the interests of truth U برای خاطر راستی
for a mere nothing U برای خاطر هیچ
solatium U غرامت برای ترضیه خاطر
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
For Gods sake!For heavens sake. U بخاطر خدا ( برای خاطر خدا )
You can rest assured. U خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
minds U خاطر
remembrance U خاطر
for the love of U به خاطر,
mind U خاطر
behalf U خاطر
on account of somebody [something] U به خاطر
for his sake U به خاطر او
sake U خاطر
Due to U به خاطر
minding U خاطر
amativeness U خاطر خواهی
gladness U مسرت خاطر
leisurely U بافراغت خاطر
solace U تسلیت خاطر
despondent <adj.> U افسرده خاطر
to imprint on the mind U در خاطر نشاندن
in service U به خاطر خدمت
peace of mind U اسودگی خاطر
ex officio U به خاطر شغل
self gratification U ترضیه خاطر
security U اسایش خاطر
uneasiness U خاطر تشویش
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
gladly U با مسرت خاطر
depressed <adj.> U افسرده خاطر
downhearted <adj.> U افسرده خاطر
surer U خاطر جمع
of ones own accord U بطیب خاطر
attention U خاطر حواس
free will U طیب خاطر
umbrageous U رنجیده خاطر
to escape one's memory U از خاطر رفتن
lacerated U خاطر ازرده
sure U خاطر جمع
surest U خاطر جمع
tranquillity U اسایش خاطر
spontaneous generation U بطیب خاطر
attentions U خاطر حواس
tranquility U اسایش خاطر
stamp on the mind U خاطر نشان کردن
for security reasons U به خاطر دلایل امنیتی
spontaneously U به طیب خاطر بی اختیار
accorded U دلخواه طیب خاطر
point U خاطر نشان کردن
to imprint on the mind U خاطر نشان کردن
nuisances U مایه تصدیع خاطر
certes U خاطر جمعی تحقیق
to impress on the mind U خاطر نشان کردن
to feel sure U خاطر جمع بودن
accords U دلخواه طیب خاطر
to stamp on the mind U خاطر نشان کردن
accord U دلخواه طیب خاطر
for reasons of safety U به خاطر دلایل امنیتی
for a song <idiom> U به خاطر پول کمی
For Gods ( goodness , pitys , meucys ) sake . U محض خاطر خدا
for ones own hand U به خاطر خود شخص
take it out on <idiom> U بی محلی به خاطر عصبانیت
nuisance U مایه تصدیع خاطر
For your sake . U محض خاطر شما
depend upon it U خاطر جمع باشید
relief U ترمیم اسایش خاطر
put one's finger on something <idiom> U کاملابه خاطر آوردن
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
ring a bell <idiom> U یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
moue U شکلک [به خاطر قهر بودن]
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
a small grimace U شکلک [به خاطر قهر بودن]
composedly U به ارامی- به اسودگی- بااسایش خاطر
gob [British E] U شکلک [به خاطر قهر بودن]
trap U شکلک [به خاطر قهر بودن]
pout U شکلک [به خاطر قهر بودن]
that is why U به خاطر این است که چرا
unspontaneous U بدون طیب خاطر زورکی
to call somebody to [for] something U پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
fixation U خیره شدگی تعلق خاطر
fixations U خیره شدگی تعلق خاطر
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
heart sease U اسایش قلب اسودگی خاطر
troubler U موجب تصدیع خاطر مزاحمت
come into one's own <idiom> U به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
take to task <idiom> U به خاطر اشتباه سرزنش شدن
ex gratia U به خاطر میل یا علاقهی شخصی
We were all so anxious about you. U ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
i do it in your interest U به خاطر شما این کار رامیکنم
carded for record U معافیت از خدمت به خاطر ثبت درپرونده
to languish U پژولیدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
guerrillas U جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
He did it for the sake of his family . U محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
de minimis exception U به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
sue somebody for damages U کسی را به خاطر زیانی تحت تعقیب قراردادن
guerillas U جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
to languish U فاسد شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
Peeping Toms U نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
Peeping Tom U نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
guerrilla U جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
to languish U ضایع شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish U هرز رفتن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
to pull [British E] / make [American E] a face U شکلک در آوردن [به خاطر قهر بودن] [اصطلاح روزمره]
recognize U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
recognising U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognises U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
throw the baby out with the bathwater <idiom> U (تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
primage U اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
blow-ups U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
neural network U سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloths U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
teacloth U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
redundancies U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
redundancy U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
FDDI U اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
grammars U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
grammar U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
Kaleida Labs U شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
executive information system U نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
beta range U حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
VidCap U برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
precision U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
wiring U ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
labor of love <idiom> U انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> U هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
write U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
writes U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
cues U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com